فضائل الشهدا

قرارگاه سایبری سردار شهید ابوالفضل صادقی
لبیک یا حسین
فضائل الشهدا

هوالجمیل
دوستان سلام - خوش آمدید، و بعد: آنچه در این وبلاگ آمده و می‌آید تلاشی برای گردآوری خاطرات انقلاب و دفاع مقدس بویژه در شهر باستانی و مذهبی زرقان فارس است. در این راستا بارها فراخوان داده‌ایم و مراتب را از طریق نشریه محلی، پوستر و آگهی در مساجد، تریبون‌های مختلف در مجالس مذهبی، اردوهای آموزشی بسیجیان و ایثارگران، اینترنت، پیامک و تلفن و دعوتهای حضوری اعلام کرده‌ایم و از تمام مردم عزیز و ایثارگران گرانقدر زرقان خواسته‌ایم که هرگونه اطلاع و خاطره‌ای درباره شهدا و رزمندگان دفاع مقدس (ارتشی، سپاهی، جهادگر، بسیجی، و نیروهای تدارکاتی و تبلیغاتی پشت جبهه) دارند در اختیارمان بگذارند یا از طریق ایمیل hodhodzar@gmail.com و یا تلفن 09176112253 به ما اطلاع دهند تا ترتیب مصاحبه با آنها بدهیم. در همین رابطه تعدادی از عزیزان دعوت ما را اجابت کرده‌اند که مصاحبه‌های آنها را پس از پیاده سازی و نگارش و ویرایش در اینترنت گذاشته‌ایم. البته هنوز مصاحبه‌های زیادی در نوبتند که به یاری خداوند و استمداد از روح پر فتوح شهدا امیدواریم به نحو احسن و در اسرع وقت نسبت به آماده سازی آنها نیز اقدام کنیم. مجدداً از تمام عزیزان و همشهریان گرامی استدعا داریم برای ثبت خاطراتشان با ما تماس بگیرند تا هماهنگی‌های لازم برای مصاحبه با آنها به عمل آید.
از اینکه نظر شریفتان را از ما دریغ نمی کنید صمیمانه سپاسگزاریم.
والسلام
محمد حسین صادقی، زرقان فارس 00989176112253
Hodhodzar@gmail.com

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
Tuesday, 12 Tir 1403، 02:37 PM

یا شهید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 12 Tir 03 ، 14:37
هیئت خادم الشهدا

داستان-خاطره‌ای از شهید ابوالفضل صادقی

اقتباس از روایت برادرم : محمدتقی صادقی

داشتیم با اتوبوس برای مرخصی از اهواز به شیراز بر‌می‌گشتیم، بعد از ساعتی کم‌کم بحث‌های سیاسی گل انداخت و هر کس اظهار نظری می‌کرد. یکی می‌گفت: بچه‌های مردم را می‌برن دسته‌دسته به کشتن میدن، اسمشون هم میذران شهید. یکی دیگه می‌گفت : اونقدر توی گوش این بچه‌های بسته زبون درباره بهشت می‌خونن که از دنیا سیر میشن و خودشون رو میدن دم تیر بلا.

یکی که متعادل‌تر بود می‌گفت: بحث شهید و بهشت دُرسته ولی هر کشته‌ای که شهید نیست. خیلی از این بچه‌ها نمی‌دونند که حمله به فاو، تجاوز به خاک یه کشور دیگر است. یکی دیگه می‌گفت: اونائی که اون بالا نشستن که رنگ جبهه ندیدن این بچه‌ها رو گول می‌زنن و می‌فرستن توی میدون مین.

یکی دیگه می‌گفت: برای خونواده‌شون که بد نمیشه، همه چی بدون نوبت بهشون میدن، تو همه ادارات سهمیه دارن، دم به دم زیارت می‌برندشون، پولشون میدن.

یکی دیگه می‌گفت: نگاه بکن، این بچه ده پانزده ساله چه کاری ازش می‌آد؟ اصلاً می‌تونه تفنگ دست بگیره؟ یکی دیگه می‌گفت: این حالا باید پشت میز و نیمکت مدرسه باشه نه توی میدونهای جنگ.

یکی دیگه می‌گفت: مملکت نیاز به متخصص و دکتر و مهندس داره. . . .

کم‌کم داشت خون بچه‌ها به جوش می‌اومد و همه به ابوالفضل که بزرگترشون بود نگاه می‌کردند و هیچی نمی‌گفتن. اونها هم عمداً صداشون رو بلند کرده بودن که پیامشون به گوش بچه‌ها برسه و حرفهای مشابه و تکراری همینطور ادامه داشت. بچه‌ها منتظر یه دستور فرمانده برای درگیری و یا شروع بحث بودند ولی ابوالفضل آرام، سر به صندلی اتوبوس گذشته بود و اعماق تاریکی را می‌کاوید.

وقتی که تمام حرفهایشان را زدند و کمی سکوت بر فضای اتوبوس حاکم شد، ابوالفضل با خوش‌روئی و متانتی که جزو صفات همیشگی‌اش بود بلند شد کلاهش را برداشت، مقداری شکلات و آجیل درون آن ریخت و تقاضای یک صلوات کرد و از اول اتوبوس شروع کرد و جلو راننده و کمک راننده گرفت. پس از اینکه آنها برداشتند مقدار دیگری هم به آنها داد سپس جلو تک تک مسافرین گرفت.

بچه‌ها متوجه نشدند که عملیات فرهنگی ابوالفضل شروع شده، از خط‌شکنی‌های او خاطرات زیادی داشتند و حالا وقت فتح قلب تمام سرنشینان اتوبوس بود.

چند نفر اول اتوبوس، کمی تعارف کردند و چیزی بر نداشتند، ابوالفضل با صدای بلند و با مهربانی گفت: این از هدیه‌هائیه که خودتون برامون فرستادید، تعارف نکنید. مال خودتونه، بفرمایید. این مال خودتونه، ما هم نوکر شمائیم. اصرار و حرفهای ابوالفضل باعث شد که سرنشینان جلو اتوبوس، از توی کلاه ابوالفضل چندتا آجیل و شکلات بردارن، ابوالفضل باز تعارف کرد که بیشتر بردارید، بیشتر.

و همینطور ادامه داد تا به صندلی‌های مخالفین رسید. از میان سرنشینان اتوبوس یک نفر برای سلامتی رزمندگان اسلام تقاضای صلوات کرد و همه صلوات فرستادند. ابوالفضل کلاهش را جلو مخالفین گرفت و با مهربانی از آنها خواست که بردارند ولی برنداشتند از ابوالفضل اصرار و از آنها انکار. ابوالفضل دوباره شروع کرد و گفت: بردارید، بفرمایید، اگه بگم قابل شما نداره دروغه چون شما خودتون اینارو برای ما فرستادید ما شرمنده لطف و محبت‌های شمائیم. شاید ما نوکرای خوبی نبودیم ولی شما به بزرگواری خودتون ببخشید این دفعه که برگردیم جبهه محبت‌های مردم رو جبران می‌کنیم. . .

و آنقدر این حرفها را تکرار کرد که یکی یکی با لبخند شروع به برداشتن کردند، و ابوالفضل با خوشروئی و لبخند ادامه می‌داد: بیشتر بردارید، خواهش می‌کنم،  یکی دیگه ، بفرما . .

یکی از بچه‌ها که متوجه شرایط شده بود رو به ابوالفضل کرد گفت: مرشد، یه دهنی هم برامون بخون و ابوالفضل گفت: چشم، روی چشمهام ، یه صلوات بفرستید.

پس از صلوات، ابوالفضل کلاه را به یکی از دوستان داد تا به پذیرائی ادامه دهد و خودش وسط اتوبوس ایستاد و با صدای گرم و حزینی شروع به خواندن کرد: از خون جوانان وطن، لاله، وطن، لاله، وطن لاله دمیده. . .

و بچه‌ها و بعضی از سرنشینان اتوبوس با او همراهی کردند، صدای گرم و مردانه مرشد ابوالفضل، باعث شده بود که دیگر کسی حرف نزند و تعارف نکند و به محض اینکه کلاه آجیل و شکلات جلو هر کس ‌گرفته می‌شد طرف چیزی بر می‌داشت.

آجیل‌ها و شکلات‌ها تمام شد و بچه‌ها باز تقاضای آوای دیگری کردند و مرشد با صدای گرم‌تری شروع کرد:

ای آیران ای مرز پر گهر، ای خاکت سرچشمۀ هنر. . .

حالا دیگر تمام سرنشینان اتوبوس با او همنوا شده بودند و چون همه این سرود را از حفظ بودند. در این حال، ابوالفضل صدای خود را کم و کمتر کرد و به طرف صندلی‌اش رفت و نشست و همه با هیجان و عشق خاصی این سرود را ادامه دادند تا وقتی که اتوبوس جلو یک رستوران بین راهی ایستاد و کمک راننده گفت بیست دقیقه برای شام و نماز، و همه پیاده شدند.

در رستوران هرکس به طریقی می‌خواست بچه‌ها را مهمان کند ولی هیچکس نپذیرفت. بعد از شام کسانی که تا ساعتی قبل مخالف، بودند اطراف ابوالفضل را گرفته بودند و می‌خواستند هزینه شام ما را حساب کنند و ابوالفضل می‌گفت: ما همینطور هم مهمان شماییم. ما نمک شما را خورده‌ایم و قدرشناس شمائیم.

پس از شام وقتی که سوار اتوبوس شدیم. جو کاملاً تغییر کرده بود هرکس با هرچیز داشت شروع کرد به پذیرائی از دیگران و پخش کردن بین مسافرین و مخصوصاً بین ما. . .

اما هنوز کار ابوالفضل تمام نشده بود دنبال فرصتی می‌گشت که کنار دست مخالفین قبلی بنشینند و به سؤالات آنها پاسخ بدهد. سرنشینان اتوبوس کم‌کم در حال خواب رفتن بودند که ابوالفضل از بچه‌ها خواست سوره واقعه را مثل هر شب بخوانند و خودش شروع کرد ، با صدای آرام ، بچه‌ها هم همراه او شروع به قرائت سوره واقعه کردند، یک حالت معنوی عجیب در اتوبوس حکمفرما شده بود، تمام مسافرین ساکت بودند و یا همراه بچه‌ها زمزمه می‌کردند. انگار اتوبوس داشت بر بال ملائک حرکت می‌کرد. پس از قرائت سوره واقعه ابوالفضل بلند شد و گفت من که خوابم نمیاد، برم پیش آقای راننده، در همین حال یکی از مخالفین قبلی او را صدا زد و گفت بیا پیش ما و ابوالفضل دنبال همین فرصت بود. حال چنان با هم رفیق شده بودند که انگار سالها با هم دوست بودند. آنها می‌پرسیدند و ابوالفضل جواب می‌داد و از خاطرات شش ساله‌اش در تمام جبهه‌ها و عملیات‌ها و تیر و ترکش‌هائی که خورده بود تعریف می‌کرد. دیگر جای شکسته نفسی نبود و ابوالفضل می‌دانست که باید سنگر اتوبوس را نیز فتح کند. یکی از آنها بعد از صحبت‌های ابوالفضل از او معذرت خواهی کرد و گفت ما می‌دانیم که دشمن کشور ما را اشغال کرده ولی دلمان به حال این بچه‌ها می‌سوزد، اگر جنگ در خرمشهر تمام شده بود بهتر بود.

ابوالفضل جواب داد: اگر همسایه شما به خانه شما بیاید و اموالتان را بدزدد و به خانه‌تان آسیب بزند و به شما توهین کند و سپس به خانه خودش برگردد آیا شما او را تعقیب نمی‌کنید؟ آیا بخاطر اینکه به خانه خودش گریخته شما دست از شکایت و تنبیه او بر می‌دارید؟ آیا او دوباره برای حمله به خانه شما دلیرتر نمی‌شود؟ مخصوصاً دشمنی مثل صدام که همه جهان پشتیبان او هستند؟ آیا راهی جز دفاع تا شهادت وجود دارد؟ آیا می‌شود به سازمان ملل که خودش حامی صدام است اعتماد کرد؟ ما بیشتر از بقیه مردم به صلح فکر می‌کنیم چون بیشتر از همه در خطریم ولی صلح به چه قیمتی؟ به قیمت بازگشت دشمن؟ ما هم جانمان را از سر راه نیاورده‌ایم ولی دشمن هنوز در خانه ماست و ما نمی‌توانیم ساکت بنشینیم. هیچکدام از این بچه‌ها را هم به زور جبهه نیاورده‌اند بلکه اینها خودشان با زور به جبهه آمده‌اند.

بحث‌ها ادامه داشت تا زمانیکه همه یکی یکی به خواب رفتند و ابوالفضل مشغول خواندن نماز شب در اتوبوس شد که بجز چند نفر از ما کسی از آن خبر نداشت. صبح که در شیراز پیاده شدیم تمام دوستان جدیدمان با ما روبوسی و وداع کردند و از ابوالفضل آدرس گرفتند و با یک معذرت‌خواهی نهائی از ما جدا شدند و ما به طرف زرقان حرکت کردیم.

والسلام - محمد حسین صادقی - زمستان 88 زرقان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 11 Tir 03 ، 18:16
هیئت خادم الشهدا
Thursday, 7 Tir 1403، 04:27 PM

چله شهیدان پرواز اردیبهشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 07 Tir 03 ، 16:27
هیئت خادم الشهدا
Tuesday, 5 Tir 1403، 02:31 PM

هدیه بمناسبت عید سعید غدیر

با سلام و عرض ادب و تبریک

پی دی اف کتاب شریف کوثریه شامل اشعار اهلبیت و عارفانه بمناسبت عید سعید غدیر تقدیم به محضر تمام عاشقان و آزاد اندیشان و ادب دوستان

دانلود صلواتی کتاب کوثریه :  
https://bayanbox.ir/info/9039385351551558875/kowsariye
576صفحه وزیری / چاپ اول : زمستان1400، حجم: کمتر از 4 مِگ.

والسلام

ارادتمند و ملتمس دعا : محمد حسین صادقی

زرقان فارس 09176112253

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Tir 03 ، 14:31
هیئت خادم الشهدا
هوالجمیل
❤️🌹پیوند آسمانی🌹❤️
با سلام و عرض ادب و تبریک، مثنوی زیر بمناسبت اول ذی‌الحجه که به دلیل برکت ازدواج دو معصوم گرانقدر، حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهم صلوات الله) در تقویم نظام مقدس جمهوری اسلامی روز ازدواج نامگذاری شده تقدیم می گردد به تمام خانواده های عاشق قرآن و اهلبیت، با آرزوی زندگی خوب و پربرکت برای جهانیان بویژه جوانان شیعه.💐🌹🌻🌺🌷

خدا پیوندها را دوست دارد
گل لبخندها را دوست دارد
شب پیوند گلها، شام قدر است
و سرشار از شفاعت، جام قدر است
شب قدری که فخر هر رسول است
شب پیوند حیدر با بتول است
دو معصوم و دو بی همتا، دو یکتا
دو محبوب و عزیز حق‌تعالی
دو نور کامل و بی کفو و مانند
دو عبد صالح و پاک خداوند
خدا شاد است و جمع قدسیان، شاد
ملائک در زمین و آسمان، شاد
که شد انگیزۀ خلقت، محقَّق
و ظاهر شد در عالم، وعدۀ حق
چه بوده وعدۀ حق؟ خاتمیت
و آغاز امامت در شریعت
خدا با ازدواج این دو سرور
به عالم کرده اهدا نسل کوثر
که موعود خدا گردد تولد
و دین را زنده سازد با تفقد
که گردد وارث حق تا قیامت
و سازد دولت عشق و عدالت
نبودی گر برای عترت پاک
نمی‌شد خلق هرگز چرخ و افلاک
نمی‌شد گر که این پیوند ، ایجاد
همه، ارث رُسُل می‌رفت بر باد
خدا می‌خواست، در عرش اراده
بسازد بهر خود یک خانواده
مطــــهر اهلبیتـــی آســــمانی
معلم‌های عشق و مهربانی
خدا می‌خواست در این جانشینی
ولایت را کند حِصن حَصینی
که باشد بی‌نیاز از هر سقیفه
و والاتر ز هر شاه و خلیفه
مطهر اهلبیتی جاودانه
و حاکم بر امورات زمانه
نمی‌شد گر که این وصلت، گزینش
عبث می‌شد نظام آفرینش
ز امشب در جهان، پرشورتر نیست
ز این لیله، شبی پرنورتر نیست
شبی در طول عمر نسل آدم
نباشد برتر از امشب در عالم
نگشته مست‌تر ، از جام وحدت
ز جشن سبز امشب، روح خلقت
دمی هرگز نبوده عرش انور
ز گلباران امشب، پر شعف‌تر
کنون که آفرینش غرق مستی است
و دین عرشیان، زیباپرستی است
بیا ساقی ز نو مستم کن امشب
و با هر لاله همدستم کن امشب
کنون که قدسیان آئینه‌دارند
و حوران ساقدوش این دو یارند
پر از جام تجلی کن وجودم
که جز مستی نجوشد در سجودم
بُود این شب ز قدر و رتبه، در صدر
و برتر از هزاران لیلة‌القدر
خدا با جلوه‌های عشق و مستی
ولیمه می‌دهد امشب به هستی
و من هم میل شام و خامه دارم !
برای اینکه دعوتنامه دارم
چه دعوت‌نامه‌ای بهتر ز داغ است
کزان روشن، دلم، چون چلچراغ است
اگرچه مُذنب و نالایقم من
به جان این دو سرور، عاشقم من
و می‌خواهم به رسم بزم پیوند
گلی اهدا نمایم بر خداوند
بجز اشکی برای عرش‌بوسی
ندارم هدیه‌ای در این عروسی
اگرچه کلبۀ مولا گِلین بود
برای فاطمه، عرش برین بود
خدایا ای خداوند تبارک
به تو پیوند انوارت ، مبارک
والسلام - به نقل از کتاب شریف کوثریه سرودهٔ حقیر: غلام اهلبیت، محمدحسین صادقی، زرقان فارس
دانلود صلواتی کتاب کوثریه :
https://bayanbox.ir/info/9039385351551558875/kowsariye
576صفحه وزیری / چاپ اول : زمستان1400، حجم: کمتر از 4 مِگ.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 Khordad 03 ، 11:33
هیئت خادم الشهدا

به گزارش گروه فرهنگ دفاع‌پرس، به مناسبت فرارسیدن ایام سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌الله‌نفسه‌الزکیه، مراسم‌ دوازدهمین سالگرد این مرجع عالی‌قدر جهان تشیّع، از سوی بیت معظم‌له و شاگردان ایشان برگزار می‌شود. 

امام علی علیه‌السلام: «العُلَماءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوجُودَةٌ»؛ علما تا زمانی‌که روزگار پابرجاست، باقی هستند. بدن‌هایشان از میان رفته، ولی یادشان در دل‌ها پابرجاست».(نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۷)

این مراسم روز پنجشنبه مورخ ۲۷ اردیبهشت ماه ١۴٠٣، پس از نماز مغرب و عشا در مسجد آیت‌الله بهجت (مسجد فاطمیه گذرخان) قم برگزار خواهد شد.

دوازدهمین سالگرد، حضرت آیت‌الله بهجت برگزار می‌شود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 Ordibehesht 03 ، 03:59
هیئت خادم الشهدا
Saturday, 22 Ordibehesht 1403، 05:20 PM

قفل ها و کبوترها

قفل‌ها و کبوترها

بغض سبزی در گلوی قفل‌ها
طاقت و امّیدواری و سکوت
سایۀ سنگین ابر انتظار
نازنینی با کلید اذن حق
ابر باران‌خیز رحمت دم‌ به دم
قفل‌ها در جستجوی نازنین
این کلید آسمانی سهم کیست؟
عشق یعنی انتظاری سهمناک
می‌گشاید این سؤال دردناک
سرنوشت هیچ قفلی بسته نیست
یک کلید و بی‌نهایت سهم‌خواه
حد ندارد بحر فیاض رضا
می‌گشاید، می‌نوازد، می‌خرد
می‌گشاید لیک قفل سرخ عشق
هر کبوتر بوده قفل بسته‌ای
بغض سبز این کبوترهای شاد
آه مولا باز کن بال غلام

 

 

بسته راه گفتگوی قفل‌ها
از ازل بوده‌ست خوی قفل‌ها
خیمه افکنده‌ست روی قفل‌ها
آمده در شهر و کوی قفل‌ها
تازه می‌سازد وضوی قفل‌ها
نازنین در جستجوی قفل‌ها
مانده بر لب های و هوی قفل‌ها
عشق یعنی آرزوی قفل‌ها
عقده‌ها را در گلوی قفل‌ها
گر نبندی خود گلوی قفل‌ها
نیست بی‌جا جستجوی قفل‌ها
مُنتهای آرزوی قفل‌ها
راز و ناز و آبروی قفل‌ها
می‌زند هر دم به روی قفل‌ها
پیش از این، ساکن به کوی قفل‌ها
نیست غیر از بق بقوی قفل‌ها
تا گشاید پر به کوی قفل‌ها

 

مشهدمقدس - 2/2/73  مصادف با 11 دیقعده 1414 - میلاد امام رضا (ع)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

والسلام - محمد حسین صادقی - انتشارات هدهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 Ordibehesht 03 ، 17:20
هیئت خادم الشهدا
شهید بزرگوار سید علاءالدین اسدپور در تفحص از طریق پلاک احراز هویت شد و بقایای پیکر مطهر ایشان روز شنبه پانزدهم اردیبهشت 1403 مصادف با شهادت امام جعفر صادق علیه السلام با حضور جمعیت عظیم مردم تشییع و در زادگاهش روستای آقاجَلّو کربال زرقان به خاک سپرده شد و به انتظار سی و چند ساله مادر بزرگوار و خانواده اش پایان داد.  ایشان در روزهای آخر جنگ تحمیلی در پاتک دشمن بعثی به شلمچه به شهادت رسیده و مفقودالاثر شده بود...
 
در ادامه زندگینامه این شهید مظلوم که چند سال پیش در مصاحبه با مادر بزرگوارشان تهیه شد، تقدیم می گردد:
 
بسم رب الشهداء والصدیقین
زندگینامه شهید بزرگوار سید علاءالدین اسدپور
شهید سید علاءالدین اسدپور فرزند سید حسین در سال 1349 در روستای آقاجَلو کربال از توابع زرقان فارس در خانواده ای پرجمعیت و مذهبی و مستضعف دیده به جهان گشود، شغل پدر و خانواده او کشاورزی بود ، شهید نیز از کودکی به والدینش در امور کشاورزی و دامداری کمک می کرد و همزمان درس نیز می خواند، او تحصیلات دوره راهنمائی خود را در داریون گذراند و اگرچه بارها تصمیم گرفته بود به رزمندگان اسلام در جبهه های حق علیه باطل بپیوندد ولی بخاطر سن کم او را نمی پذیرفتند تا اینکه تقریباً در آخرین سال جنگ تحمیلی با اصرار و خواهش به مدافعان دین و ناموس وطن پرداخت و پس از چند ماه آموزش به اهواز رفت و کلاً سه بار به جبهه اعزام شد، که در آخرین بار که بیست روز طول کشید در جنگ با کفار بعثی به بزرگترین آرزویش که چون اجدادش شهادت در راه خدا بود نائل شد. شهادت این رادمرد با ایمان در تاریخ 23/3/1367 در آخرین روزهای جنگ تحمیلی در کربلای شلمچه اتفاق افتاد و پیکر مطهرش هیچگاه به وطن باز نگشت.  
     خانم کبری کدخدا مادر گرامی شهید سید علاءالدین اسدپور در مورد خانواده و فرزند شهیدش می گوید: چهار پسر و هفت دختر داشتم که به جز شهید، یک پسر و دخترم نیز از دنیا رفته اند، شوهرم هم پنج سال پیش فوت کرده است، شهید سید علاءالدین بسیار باغیرت و شجاع و پرکار و دلسوز بود، سه بار از طریق بسیج زرقان به جبهه رفت، 17 ساله بود که شهید شد، شهادتش به دلم اثر کرده بود، همان روز که خبر شهادتش را آوردند از صبح فکر میکردم یک نفر در اطرافم جیغ می کشد و بلند بلند گریه می کند ولی همه جا ساکت بود و به محض اینکه چند نفر از زرقان آمدند فهمیدم می خواهند خبر شهادت پسرم را بدهند ولی فکر نمی کردم مفقود شده باشد، بعد از سی چهل سال هنوز منتظریم پیکرش برگردد، یک مزار برایش در کورکی (روستای مجاور) درست کرده اند که برای زیارتش به آنجا می رویم ولی از خدا میخواهیم پیکرش برگردد، چند نفر از بچه های خودمان در آخرین لحظات او را دیده اند، پسردائی اش، دهقان کدخدا و الیاس خداشناس و اُرُج کوهپایه با او بوده اند که شهادتش را تأیید کرده اند. . .  
 
وصیت نامه شهید علاء الدین اسدپور
 
به فکر جنگ باشید که حیثیت کشور در خطر است، ما که مرگی در پیش داریم چه بهتر به جبهه های حق علیه باطل برویم و از اسلاممان دفاع کنیم. مردن در رختخواب برای ما که جنگ داریم ننگ است، چه بهتر که در راه هدفمان کشته شویم، ما به جبهه های حق علیه باطل بشتابیم تا جلو این مزدوران بعثی بایستیم و نگذاریم آنها بیایند و به شهرهایمان صدمه بزنند.
مادر امیدوارم که از کشته شدن فرزند خوشحال شوی و همیشه مثال زینب صبور باش و امیدوارم که گریه بلند نکنی براستی که چنین فرزندی داشتی و در این راه دادی و بدان که اگر من شهید شدم مردم می آیند و تو را دلداری می دهند آنها را گرامی دار و به آنها احترام فراوان بگذار.  والسلام - سید علاء الدین اسد پور
روحش شاد، یادش گرامی و راهش پر رهرو باد



نثار ارواح مطهر شهدا صلوات. هدهد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 19 Ordibehesht 03 ، 00:15
هیئت خادم الشهدا

هوالجمیل

 

گدای همیشگی دعای مادر

 

تقدیم به روح پر فتوح تمام مادران آسمانی و مادر بزرگوارم مرحومه حاجیه خانم کربلائی پروین قائدشرفی مادر گرامی سردار شهید محمد حسن (ابوالفضل) صادقی که در اولین روز زمستان ۱۳۹۲ مصادف با اربعین حسینی با داغ فرزند رشید و شهیدش از دنیا رفت و در قطعه والدین شهدای زرقان آسمانی شد. روحشان شاد و یادشان گرامی

 

بهشت برین گشته جای تو مادر

که باشد عطای خدای تو مادر

 

بجا مانده در گلشن جانمازت

هنوز عطر اشک و دعای تو مادر

 

اگر جان دهم بر مزارت، نباشد

بهای دمی رنجهای تو مادر

 

ولیکن رضا باش از ما، که باشد

رضای خدا در رضای تو مادر

 

ولای پدر، نان و احسان و قدرش

بُود همطراز ولای تو مادر

 

و بالوالدین است احسان فرزند

که امر است این، از خدای تو مادر

 

تو بعد از خداوند معبود خلقی

که حق داده اینسان بهای تو مادر

 

دعا کن برایم ز جنت که هستم

همیشه گدای دعای تو مادر

 

به عنوان هدیه، مثال شهیدان

تمام وجود فدای تو مادر

 

والسلام

محمد حسین صادقی

زرقان – اوائل دیماه 1392

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 15 Ordibehesht 03 ، 14:39
هیئت خادم الشهدا

سال پر پرتاب فضایی ایران با ماهواره‌های طلوع 3، ظفر 2 و کوثر

رییس سازمان فضایی ایران گفت: به احتمال بسیار زیاد ماهواره‌های طلوع ۳، ظفر ۲، ماهواره کوثر و چندین ماهواره تحقیقاتی دیگر را در طول ۱۴۰۳ پرتاب خواهیم کرد.

به گزارش خبرنگار فضا و نجوم خبرگزاری تسنیم، حسن سالاریه رئیس سازمان فضایی ایران با اشاره به برنامه‌های فضایی ایران در سال 1403 اظهار کرد: در سال 1403 تعداد زیادی از ماهواره‌های مخابراتی و تحقیقاتی در مقایسه با سال گذشته به فضا پرتاب خواهد شد.

سالاریه تصریح کرد: به احتمال بسیار زیاد ماهواره‌های طلوع 3، ظفر 2، ماهواره کوثر و چندین ماهواره تحقیقاتی دیگر را در طول 1403 پرتاب خواهیم کرد.

رئیس سازمان فضایی ایران از برنامه ایران برای پرتاب بلوک انتقال مداری در سال جاری خبر داد.

وی با اشاره به قرار گرفتن نمونه دوم ماهواره پارس 1 در مسیر پرتاب گفت: نمونه اول ماهواره پارس 1 در مدار قرار گرفته و امروز تست‌های آن در حال انجام است.

سالاریه گفت: اصلاحاتی برای ماهواره پارس 1 نیاز است که این اصلاحات را به نمونه دوم پارس 1 اعمال خواهیم کرد و این ماهواره در مسیر پرتاب قرار می‌گیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 14 Ordibehesht 03 ، 11:16
هیئت خادم الشهدا