فضائل الشهدا
قرارگاه سایبری سردار شهید ابوالفضل صادقی
غافلگیری – لشکر شکست خورده
* در مقالات و کتابهائی که تاکنون دربارهی روزهای آغازین جنگ خواندهام گاهگاهی وجود یک جمله خیلی مرا آزار میدهد و آن جمله این است که بعضیها به اشتباه، خواسته یا ناخواسته مینویسند «نیروهای محافظ مرز در ابتدای جنگ، غافلگیر شدند، و دشمن وارد خاک ایران شد». این جمله حقیقت ندارد، نیروهای مرزبان، غافلگیر نشدند بلکه بسیار هوشمندانه وقوع جنگ را پیشبینی کردند ولی کسی به حرف آنها گوش نداد. بکار بردن عبارت «غافلگیر شدن نیروهای خودی» از ندانستن تاریخ واقعی دفاع مقدس است. حداقل، در منطقه نفتشهر که ما مستقر بودیم غافلگیر نشدیم و بلکه از دو ماه قبل از جنگ، درگیر بودیم و در هنگام حملهی عراق تا آخرین نفس و آخرین گلوله جنگیدیم و در روز اول جنگ، واقعاً دشمن را شکست دادیم ولی نیروی کمکی و مهمات به ما نرسید و مجبور به عقب نشینی شدیم.
اگر مسئولین ما وقوع جنگ را جدی گرفته بودند و نیروهای مسلح مردمی و یا نیروهای نظامی را به جبهه فرستاده بودند و یا حداقل از نیروهای مرزبان پشتیبانی شایسته و بایسته کرده بودند دشمن نمیتوانست اینهمه خسارت به کشور ما وارد کند.
اگرچه ما بعد از 2 ماه مقاومت در نفت شهر و شکست دادن دشمن در 31 شهریور 59 به دلیل کمبود مهمات، نهایتاً شکست خورده محسوب میشدیم ولی واقعاً زحمت خود را کشیده بودیم و لشکر شکست خورده نبودیم، لشکر بدون پشتیبان و به حال خود رها شده و یا مدافعان بی دفاع بودیم. یکی از علل نوشتن این خاطرات که بسیاری از جزئیاتش خصوصی است و فقط به درد خودم و دوستانم میخورد، برطرف کردن شبههی غافلگیر شدن و لشکر شکست خورده بودن است.
علاوه بر این، در چند مقالهای که دربارهی نیروهای مدافع نفت شهر خواندم، دیدم هیچ نامی از آتشبار دوم گردان 317 توپخانهی لشکر 81 زرهی کرمانشاه نیست و لذا من برای زنده کردن نام و یاد همرزمانم که از ابتدای مرداد تا اوائل مهرماه 59 در نفت شهر بودیم و با تمام وجود از این شهر دفاع کردیم بر خود واجب دانستم که با نوشتن خاطراتم، نام آتشباری را که در آن خدمت کردم و هنوز نسبت به آن تعصب دارم زنده کنم. به همین خاطر، نام افتخار آفرینان این آتشبار را می نویسم:
اعضای آتشبار دوم گردان 317 توپخانهی لشکر 81 زرهی
(درجهها، طبق مسئولیتهای آن زمان است نه اکنون)
فرماندهی گردان 317 توپخانه: سرگرد پژمان، سروان فیروزان
فرمانده ارکان: سروان رحیمی
فرماندهی آتشبار: سروان سعید پورکند
معاون: ستوان علیرضا لطفی کهریزی و ستوان حسنعلی فتحی.
مسئولین توپها که اکثراً استوار بودند: 1- چغائی 2- کاظم امیری 3- خسروی 4- هژبر 5- آقائی 6- سلطانی
سرگروهبان: استوار مرتضی قره باغدوست
تدارکات: استوار محمدحسن گاویار و یداله عضدی
معاونین توپها که اکثراً گروهبان بودند: 1- الماس خواجوئی 2- عنایت رحیمی 3- احمد جانبازی 4- محمدرضا صفری 5- صبور 6- گنجی
انبار: گروهبان کاکاوندی؛ تسلیحات: صالحی؛ مخابرات: آوری؛ آشپزخانه: حسین ...،
سربازان: شهید مهدی موسی نژاد، شهید سید علی بحری
و پرویز …، ضیاء حسینی، علی محمدی، سیروس جعفرنیا، اصغر تقی زاده، فرامرز …، حسن محمدی، هرگلدانی، قاسم عراقی، مجتبی زیرجانی، مجتبی میرحسینی، مهدی جلالینژاد، کوچکزاده و یک آذری دیگر، احمد نازی و یک تبریزی دیگر، هادی (پاوهای)، عباس آرام، اکبر توکلی، نصرا.. بنائی، بهرام زلفی، علی اشرف پورنوری، علیمرادی، یونس قربانی، علیمحمد قربانحسینی، عباس مختاری، علی حیدرزاده، عباس هاشمی، سید حجت روحانی، سید محمد حسینی و خودم: محمد حسین صادقی.
دو نیروی قراردادی تقریباً 30 ساله هم داشتیم بنامهای بیرانوند و رضائی که خرمآبادی بودند.
امیدوارم دوستانی که این اسامی را میبینند، نواقص آن را برایم ارسال کنند تا تصحیح کنم.
وبگاههای دیگرم: