فضائل الشهدا

قرارگاه سایبری سردار شهید ابوالفضل صادقی
لبیک یا حسین
فضائل الشهدا

هوالجمیل
دوستان سلام - خوش آمدید، و بعد: آنچه در این وبلاگ آمده و می‌آید تلاشی برای گردآوری خاطرات انقلاب و دفاع مقدس بویژه در شهر باستانی و مذهبی زرقان فارس است. در این راستا بارها فراخوان داده‌ایم و مراتب را از طریق نشریه محلی، پوستر و آگهی در مساجد، تریبون‌های مختلف در مجالس مذهبی، اردوهای آموزشی بسیجیان و ایثارگران، اینترنت، پیامک و تلفن و دعوتهای حضوری اعلام کرده‌ایم و از تمام مردم عزیز و ایثارگران گرانقدر زرقان خواسته‌ایم که هرگونه اطلاع و خاطره‌ای درباره شهدا و رزمندگان دفاع مقدس (ارتشی، سپاهی، جهادگر، بسیجی، و نیروهای تدارکاتی و تبلیغاتی پشت جبهه) دارند در اختیارمان بگذارند یا از طریق ایمیل hodhodzar@gmail.com و یا تلفن 09176112253 به ما اطلاع دهند تا ترتیب مصاحبه با آنها بدهیم. در همین رابطه تعدادی از عزیزان دعوت ما را اجابت کرده‌اند که مصاحبه‌های آنها را پس از پیاده سازی و نگارش و ویرایش در اینترنت گذاشته‌ایم. البته هنوز مصاحبه‌های زیادی در نوبتند که به یاری خداوند و استمداد از روح پر فتوح شهدا امیدواریم به نحو احسن و در اسرع وقت نسبت به آماده سازی آنها نیز اقدام کنیم. مجدداً از تمام عزیزان و همشهریان گرامی استدعا داریم برای ثبت خاطراتشان با ما تماس بگیرند تا هماهنگی‌های لازم برای مصاحبه با آنها به عمل آید.
از اینکه نظر شریفتان را از ما دریغ نمی کنید صمیمانه سپاسگزاریم.
والسلام
محمد حسین صادقی، زرقان فارس 00989176112253
Hodhodzar@gmail.com

طبقه بندی موضوعی
Tuesday, 17 Bahman 1396، 01:04 PM

سخنان شهید آونی و شهید چمران

هوالجمیل

 قسمتی از سخنان شهید سید مرتضی آوینی :

امکان ندارد ایثار جز در راه خدا ایجاد شود، ایثار تنها در راه خدا امکان‌پذیر است

  مردمان این روزگار سخت از مرگ می ترسند و بنابراین شنیدن این سخنان برایشان دشوار است

اما حقیقت آن است که زندگی انسان با مرگ در آمیخته است و بقایش با فنا .

پیش از ما میلیاردها نفر بر روی این کره ی خاکی زیسته اند و پس از ما نیز.

اگر مولا علی علیه السلام می فرماید:

« والله ابن ابی طالب با مرگ انسی آن چنان دارد که طفلی به پستان مادرش.»

این انس که مولای ما از آن سخن میگوید چیزی فراتر از مرگ آگاهی است؛ طلب مرگ است

طلب مرگ نه همچون پایانی بر زندگی. مرگ پایان زندگی نیست. مرگ آغاز حیاتی دیگر است؛ حیاتی که دیگر با فنا و مرگ در آمیخته نیست. حیاتی بی مرگ و مطلق.

زندگی این عالم در میان دو عدم معنا می گیرد؛

عالم پس از مرگ همان عالم پیش از تولد است و انسان در بین این دو عدم فرصت زیستن دارد. زندگی دنیا با مرگ در آمیخته است؛

 

قسمتی از نیایش‌های شهید دکتر مصطفی چمران :

می‌خواستم کلمه شوم

شمعی روشن می‌کنم و بر تخته سنگی کنار دریا قرارش می‌دهم و در کنار تخته سنگ می‌نشینم و به شمع خیره می‌شوم و گوش خود را به موسیقی امواج می‌سپارم.

شمع و دریا، زیر آسمان پرستاره، در دل ظلمت بی‌پایان شب و من دلسوخته بیقرار، همراه شمع می‌سوزم و به دنبال او اشک می‌ریزم

و با امواج دریا به بی‌نهایت می‌روم و تا ستارگان دور آسمان صعود می‌کنم و درکهکشانها محو و نابود می‌گردم...

چه احساس عجیبی! چه تجربه زیبایی! چه نماز مقدسی! چه عبادت عمیقی! چه عشق‌بازی سوزانی! چه شب قدری! چه معراج و صعودی و وحدتی!

خدایا! تو را شکر می‌کنم که از قفس جسم، آزادم کردی. از زیر فشار کوههای غم نجاتم دادی. از میان توفانهای ظلمت و جهل و کفر بیرونم کشیدی. از گردابهای خطرناک سقوط و یأس و پژمردگی و ذلت و مرگ نجاتم دادی.

خدایا! تو را شکر می‌کنم که قلبم را با سوزش شمع، هماهنگ کردی. دیدگانم را به قدرت اشک، حیات دادی. روحم را با وسعت آسمان بی‌پایانت به نهایت، اتصال دادی.

مرگ به سراغم می‌آید: آنقدر آرام و مطمئن به او نگاه می‌کنم که گویی خضر پیغمبرم

رگبار گلوله به سویم جاری می‌شود، آنقدر خونسرد و محکم می‌گذرم که گویی رویین‌تنم

مردان جنگ دیده در برابرم به خاک و خون می‌غلتند، آنقدر عادی تلقی می‌کنم که گویی قلبم از سنگ است

در عین حال نمی‌توانم مورچه‌یی را بیازارم. نمی‌خواهم دشمنی که قصد حیات من کرده است، از پای درآورم

در برابر لرزش یک برگ، دلم می‌لرزد، در مقابل اشک یتیم، آب می‌شوم. چشمک یک ستاره، قلبم را به خود جذب می‌کند

نسیم سحری روحم را به آسمانها می‌برد. این لطافت با آن خشونت، چگونه جمع شده است؟

! خودم در تعجبم

خدایا! از من سندی اگر بطلبی، قلبم را ارایه خواهم داد و اگر محصول عمرم را بطلبی، اشک را تقدیمت خواهم کرد.

خدایا! وجودم اشک شده است. همه وجودم از اشک می‌جوشد، می‌لرزد، می‌سوزد و خاکستر می‌شود. اشک شده‌ام و دیگر، هیچ. به من اجازه بده که در جوارت قربانی شوم و برخاک ریخته شوم و از وجود اشکم، غنچه‌یی بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد.

من، زاده توفانها و موج دریاهایم.

من حیات خود را مدیون آتشفشانها و صاعقه‌ها هستم. آنگاه که توفان خاموش شود و دریا آرام گردد، دیگر اثری از من وجود نخواهد داشت...

خدایا! می‌خواستم که سر بر آسمانت بگذارم و زارزار بگریم تا همه عقده‌های فشرده شده در ضمیر ناله خودم را آرام کنم.

ناگفتنی‌های فراوان داشتم که می‌خواستم با تو در میان بگذارم

رازهای نهفته، نیازهای سوزان درونی، آه‌های زندانی، ناله‌های فشرده شده، همه‌ وهمه را می‌خواستم با تو بازگو کنم.

آرزو داشتم که لوح وجودم را در برابرت باز کنم و با سیلاب اشک، همه ناپاکی‌ها را بشویم تا همچو طفلی نوزاد، پاک و درخشان و معصوم گردم

و از همه آلایش‌ها آزاد شوم و قلبم آیینه تمام‌نمای حقیقت گردد و روحم به ملکوت اعلی بپیوندد.

در میان طوفانهای ظلمت، چشمان خسته خود را به نور بگشایم، زیر دندانهای اژدهای مرگ، به فرشته رحمت متوجه شوم، تلخی شکنجه و درد و عذاب را کشش روح و خاطره‌های زیبا، شیرین و لذتبخش کنم.

می‌خواستم به دریا روم و قلب مالامال [از] دردم را به امواج خروشان بسپارم تا ضربه‌های موج، پاره‌های غم را از قلبم بکند و تکه‌تکه به دریا ببرد و قلبم را چون قطعه بلور، پاک و صاف بکند.

می‌خواستم شمع گردم و بخاطر نور، سرتاپا بسوزم.

می‌خواستم اشک شوم و عصاره وجودم را در پاک‌ترین و زیباترین شکلش به تو تقدیم کنم.

می‌خواستم سوز گردم، ذوق گردم، شوق گردم، عشق گردم، روح گردم، موج گردم، شمع گردم، نور گردم، اشک گردم، شور گردم، و بالاخره کلمه شوم که نخستین تجلی خداست.

 

برای شادی ارواح مطهر شهدا , فاتحه مع الصلوات 

موافقین ۰ مخالفین ۰ 96/11/17
هیئت خادم الشهدا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی