شهدا، شورانگیزترین غزلهای ناسرودۀ هستی
هوالجمیل
شهدا، شورانگیزترین غزلهای ناسرودۀ هستی
سلام شهید عزیزم، سالهاست برای کشف ماهیت حقیقی تو، هر شعر و مطلبی را خواندهام ولی هرچه بیشتر میخوانم، کمتر مییابم. تو واقعا کیستی؟ چیستی؟ کجائی؟ خداوند در کتاب آسمانیاش تو را زنده جاوید و «عند ربهم یرزقون» توصیف فرموده ولی ما زمینیها واقعا معنای زنده جاوید را درک نمیکنیم، ما در حصار کلمات زمینی محصوریم و برای کشف شما راهی جز استمداد از کلمات زمینی نداریم. تو واقعاً در محدودۀ کلمات زمینی چگونه معنا میشوی؟ یک کشته گلگون کفنِ در خاک آرمیده؟ یک کوه اخلاص؟ یک اقیانوس غیرت و مردانگی؟ یک دریا دل حماسه ساز؟ یک آئینه پاک و تمام نمای دیانت و فضائل و معنویات؟ یک عاشق از خود گذشته؟ شمع محفل بشریت؟ کویر سادگی و ساده زیستی و بیآلایشی؟ جنگل سرسبز نشاط و رویش؟ مظهر عشق و وفاداری؟ قله نستوه صبر و اراده؟ جلوۀ ناب افتادگی و فرزانگی؟
نه، نه، تو از تمام اینها که گفتم بالاتر و برتری و من حقیرتر از آنم که بتوانم با این کلمات و عبارات، ماهیت اصلی تو را کشف کنم. تو گمگشته دیرین منی و من یک عمر است مبهوت عظت توام. یک عمر است با عطش پایان ناپذیری در ساحل دریای عظمت تو تشنه ماندهام و روز به روز کرنش و خضوع و ناتوانیام نسبت به درک عظمت تو بیشتر و گستردهتر میشود. تو چقدر عمیق و مرتفعی ای مضمون گمشده، ای شورانگیزترین غزل ناسروده خلقت.
و عجیب اینجاست که من با تو و اکثر دوستان شهیدت دوست و همراز و همسنگر و همرزم بودهام، اما علیرغم اینهمه ارتباط ظاهری و باطنی که با شما دارم هنوز در کشف و درک وجود قدسی شما حیران و سرگردانم و به هر طریقی که سعی میکنم به شما نزدیک شوم از شما دورتر میگردم و فاصله ادراک من با شما زیادتر میشود. شما در کلمات زمینی نمیگنجید چون کلماتی آسمانی هستید و بهترین توصیف شما همان است که خداوند فرمود: زندگان جاوید در مقام قرب حق و دارای رزقی که آنهم برای عقول ما زمینیها قابل هضم نیست. شما روح متعالی به خدا پیوسته، تجلیگاه روح ناآرام آفرینش، گل سرسبد خلقت و انسانهای برگزیده خداوندید... ارواحتان شاد و یادتان گرامی.