سوگنامهای برای غزه مظلوم و در خون نشسته
خزان آمد و موسم گل گذشت تغزل به میلاد گلها رواست تمام غرورم که اسلام بود دلم مُثله شد زیر رگبار زخم کسی هست فریاد را بشنود؟ ***
من اسلام مظلوم غمدیدهام ولی در خط آتش خون و دود چنان واحهای در کویر زمان ولی رهزنان آتش افروختند شهیدان که هستند چون ریشهام در آتش تولد شدم آن زمان سرانجام هر شعله خاکستر است به هر جا که نامی ز اسلام بود فکندند آتش ز نو بر تنم فلسطین که طفل رشید من است مرا داغ غزه به آتش کشید هزاران زن و کودک و نوجوان نه نان و نه برق و نه دارو، نه آب چو باران، بسی بمب بارد به شهر حماس دلاور به میدان جنگ شکستی که خورده ز رزمندگان چو دانسته عمرش بُود بر فنا ندارم توقع ز دنیای کر که بر سازمان عهدۀ دیگر است مسلمان مسلمان مخاطب توئی اگر هر مسلمان یکی سطل آب اگر مسلمین متحد می شدند چه شد غیرت مرگبار علی نزن دیگر از یاوۀ صلح، لاف مقدس ترین خشم را از نیام ز کابوس جنگ جهانی نترس چو برپاست جنگ جهانی کنون مزن اشک حسرت بر آتشفشان کن اعلام خونینترین نام را بزن شعله در جان بانیِّ کفر گذشت آتش فتنهها از سرت خدایا بسیجی مگر مرده است ***
تو اسلام را رهبری یا علی که کبریت در دست فهمیده است
|
|
دگر فصل سبز تغزل گذشت ولیکن به فصل خزان نارواست کنون خفته در آتش و خون و دود کنم ناله سر زیر آوار زخم جنون نامۀ داد را بشنود؟ ***
غریبانه یک عمر نالیدهام نیاوردهام لحظهای سر فرود صفا دادهام بر دل عابران و تاریخ سبز مرا سوختند بر افلاک بردند اندیشهام زدم شعله بر هستی رهزنان سرانجام من شعلۀ دیگر است وقیحانه اهریمن آتش گشود شهیدان بخفتند در دامنم مگر نه گرفتار اهریمن است تنم طعم تلخ تبر را چشید در آتش، به یکباره دادند جان نه سنگر، نه مأمن، نه آرام و خواب و جاری شود خون در آن، نهر نهر زده شیشه عمر صهیون به سنگ به جبران آن ، می کُشد کودکان شده اینچنین وحش و پست و دغا نه از سازمان حقوق بشر دفاعش ز حق تجاوزگر است فرو رفته در آتش تب توئی بریزد ، شود مُلک صهیون خراب به فتح جهان مستعد می شدند چرا زنگ زد ذوالفقار علی برون آر تیغ شرف از غلاف بر آر و بگیر از عدو انتقام ز تزویر و زور و تبانی نترس چرا ارض اسلام غلطد به خون؟ بزن آتش خشم خود در جهان «بسیج جهانی اسلام» را برافکن بسیج جهانیِ کفر کجایند مردان جنگاورت که غزه چنین زار و افسرده است ***
بده اذن جنگاوری یا «علی» و دنیا ز باروت پوشیده است
|
محمد حسین صادقی – زرقان فارس - دوم آبان 1402