سه شعر درباره شهیدان بزرگوار شهید ناصر قاسمی- شهید محمد جواد کاویانی - شهید محمد جعفر ایزدپور
هوالجمیل
سنگر ساز بی سنگر
تقدیم به روح تابناک و پر فتوح سنگر ساز بی سنگر ، هنرمند شهید: محمد جواد کاویانی
روزی که میهن گشت آماج تجاوز
تاراج شد از قصر شیرین تا به هرمز
میسوخت در آتش تن صد چاک میهن
با خون عجین میگشت خاک پاک میهن
روزی که دشمن ، دشمن دیرینهی دین
میزد پیاپی تیر کین بر سینهی دین
روزی که دنیا حامی غارتگران بود
روزی که ایران خار چشم دشمنان بود
آن روز مردان خدائی قد کشیدند
مردانه ، پیش سیل دشمن سد کشیدند
مردان ، چه مردانی؟ همه پاک و خدائی
سرشار از اندیشههای کربلائی
مردان غیرتمند و بی پروا و عاشق
دریادلانی غرق در بحر حقایق
اسطورههای ناب تاریخ حقیقت
آئینههای پاک عرفان و شریعت
شب زنده دار و اهل ذکر و زهد و تقوا
شیران بی پروای سرخ دشت هیجا
مردان ، چه مردانی؟ پر از شور حسینی
بی ادعاتر از امام خود ، خمینی
مردان تکلیف و شعور و عشق و ایثار
بی مزد و منت ، مردهای دشت پیکار
سنگر نشینان جنوب و غرب کشور
لبیک گویان صلای سرخ هبر
*****
سنگر ، زمانی خانهی دریا دلان بود
میعادگاه و مشهد رزمندگان بود
یک کلبهی کوچک ز جنس سنگ و ماسه
جای دعا و خواب و ایثار و حماسه
چندین تفنگ و کوله پشتی و کمی نان
با چند همسنگر ز نسل رعد و طوفان
سنگر ، نه چندان امن ، اما گاهگاهی
میشد برای استراحت سر پناهی
هنگام حمله خاکریز خط اول
ویرانه میشد زیر رگبار مسلسل
در آن زمان باید دوباره خاکریزی
میشد بپا با همت یار عزیزی
در زیر بمب و آتش و دود و شراره
آماده میشد خاکریزی از دوباره
اما چگونه ؟ در چه حالی؟ با چه قیمت؟
در تیر رس ، بر پشت ماشین ، با شهادت
مردان سنگر سازِ جان بر کف نهاده
با قدرت ایمان و تکلیف و اراده
بر پشت ماشینهای غران میپریدند
سنگر برای همدلان میآفریدند
در نوبت سرخ شهادت آن سواران
پروانه میگشتند گرد شمع یاران
جان را فدای حق پرستان مینمودند
در جانفشانی گوی سبقت میربودند
هر خاکریز و جاده تا آماده میشد
جانهای بسیاری برایش داده میشد
در هر وجب با نعرهی الله اکبر
دریادلی در خون خود میشد شناور
دریادلانی عارف و شیدا و گمنام
آئینهی اسطورههای صدر اسلام
پیروزی رزمندگان بر خیل دشمن
با قیمتی اینگونه اهدا شد به میهن
با قیمت خونهای پاک آسمانی
خون عزیزی چون جواد کاویانی
آن اسوهی ایثار و تقوا و فضائل
مرد هنر ، مرد خلوص و عشق کامل
دریای احساسات ناب انقلابی
گنجینهی اندیشههای آفتابی
او آخرین نقشی که با لوح و قلم زد
نقش شهادت را برای خود رقم زد
یار هنرمندی که اوج شاهکارش
شد جلوهگر در هستی پر افتخارش
او با جهادش اسوهی این سرزمین شد
زیباترین اسطورهی فتحالمبین شد
یک کربلا فرهنگ و اسرار نگفته
در نام «سنگر ساز بی سنگر» نهفته
والسلام
محمد حسین صادقی
فروردین 1389– زرقان
هوالجمیل
فریاد سرخ عدالت
تقدیم به سردار شهید اسلام ، پاسدار و دانشجوی شهید : ناصر قاسمی (اکرم)
ناصر که در نبرد چو خشم مذاب بود
از آیههای محکم این انقلاب بود
هر جا که ظلم بود و ستم ، او حضور داشت
در آسمان حق طلبی چون شهاب بود
در جرأت و بصیرت و تدبیر و اقتدار
هشیار و با صلابت و پر التهاب بود
فرماندهی خطیب و دلاور که رأی او
در عرصههای حادثه فصلالخطاب بود
نهجالبلاغه در دل او آشیانه داشت
شاگرد درس معرفت بوتراب بود
در کربلای سرخ حوادث ، چو گردباد
پیوسته حاضر و پا در رکاب بود
در گرگ و میش تفرقه و انحرافها
روشنگری صریح ، چنان آفتاب بود
چر حرف ناب حق و حقیقت به لب نداشت
آئینهی عدالت و افکار ناب بود
او انتخاب کرد طریق حسین را
خرسند از شهادت و این انتخاب بود
ناصر نه صفحهای است ز یک داستان سرخ
در انقلاب و جنگ ، چو امالکتاب بود
والسلام
محمد حسین صادقی
فروردین 1389 – زرقان
هوالجمیل
حماسه ساز حضور
تقدیم به روح پر فتوح بسیجی و عارف شهید : محمد جعفر ایزدپور مشهور به مؤمن
مؤمن که جلوه گاه صفات حمید بود
در مرگ و در حیات به غایت سعید بود
اسطوره قیام و دفاع مقدس است
این سربدار عشق که ذاتاً رشید بود
هم در جهاد سابقهای از قدیم داشت
هم از گروه خط شکنان جدید بود
اوج حماسه بود حدیث حضور او
در فتح مشکلات ، حضورش ، کلید بود
دریای بیکرانهی از خود گذشتگی
آتشفشان خفتهی عشق و امید بود
هیمالیای همت و ایمان و فکر او
در عمق و ارتفاع ، سترگ و سپید بود
در معرفت ز پردهی گلها ، لطیفتر
در کارزار حادثه مثل حدید بود
این نفس مطمئنه که عمری شهید زیست
حتی اگر شهید نمیشد شهید بود
میزان بین باطل و حق است عزم او
زیرا در امتحان خدا رو سفید بود
مؤمن که جلوهای است ز فرهنگ انتظار
خاکیترین ستارهی عرش مجید بود
والسلام
محمد حسین صادقی
اسفند 1388 – زرقان